فناوری چیست؟ از تعریف تا کارکرد (قسمت سوم)

توسط اردیبهشت 27, 1401 خرداد 11ام, 1401 بلاگ
مدیریت فناوری

در طی این مجموعه مقاله آموخته‌ایم که به چه چیز فناوری گفته می‌شود، ارزش فناوری در چیست، مهم‌ترین انواع فناوری از نگاه ما چیست و فناوری‌ها چگونه و چرا در واحد زمان دچار تغییر می‌شوند و فناوری‌های جدید جایگزین فناوری‌های قدیمی‌تر می شوند. حال در این مقاله قصد داریم تا با نگاهی نظام‌مند و سیستمی به چگونگی کشف ارزش فناوری بپردازیم. پس در اینجای کار لازم است تا ابتدا به تعریف سیستمی بپردازیم.

سیستم در یک معنای عمومی و کلی عبارت است از مجموعه‌ای از اعضا و بخش‌ها که با همکاری یکدیگر در راستای یک هدف نهایی در حال انجام کار هستند. از مهم‌ترین ویژگی‌های یک سیستم می‌توان به یگپارچگی فعالیت اعضا، هدفمند بودن و در نهایت فعالیت‌شان و تکرارپذیر بودن فعالیت آن‌ها اشاره کرد. همه این ویژگی‌ها باعث می‌شود یک سیستم همواره در حال یادگیری باشد و در آن انباشت دانش رخ دهد. منظور ما از نگاه سیستمی در اینجا مفهومی تحت عنوان مدیریت فناوری است. این مفهوم در عین سادگی و روان بودن دارای پیچیدگی‌هایی است که تنها با دانستن این مقدمه‌ها امکان درک و فهم آن را خواهیم داشت. به عبارت دیگر شاید یک نفر بدون دانستن این مقدمات به سراغ تعریف مدیریت فناوری برود و حتی پیش خود تصور کند که توانسته این مفهوم را درک نماید اما مطمئن باشید که این فرد در یک هاله‌ای از توهم فهم به تله افتاده است و دیر یا زود به اشتباه خود پی خواهد برد.

مدیریت فناوری چیست؟

در کتاب برنامه‌ریزی استراتژیک فناوری آمده است: مدیریت فناوری در دهه 80 میلادی و به دلیل از دست رفتن قدرت رقابت شرکت‌ها و صنایع آمریکایی در مقایسه با رقبای ژاپنی خود، به عنوان یک حوزه بین رشته‌ای دانشگاهی و در دانشگاه‌های آمریکا مطرح شده است. در واقع پس از دهه 70 و 80 میلادی که بسیاری از کسب و کارهای آمریکایی در رقابت با همتایان آسیایی خود دچار مشکلات جدی شده بودند، تلاش‌هایی به صورت تحقیقاتی آغاز شد تا روش‌های نوینی برای بازپس‌گیری عرصه رقابت به وجود آورند. در نتیجه‌ی این تلاش‌ها یک فرایند اثر‌بخش برای به کنترل درآوردن فناوری نمایان شد و این فرایند را مدیریت فناوری نامیدند. در واقع مدیریت فناوری به خوبی توانست فاصله و شکاف بین واحدهای مهندسی و مدیریت برقرار نماید و یک رابطه استوار بین خلق فناوری و تجاری‌سازی آن ایجاد کند.

به این ترتیب و با نگاهی به نحوه شکل‌گیری مدیریت فناوری به خوبی قابل مشاهده است که مدیریت فناوری نقشی استراتژیک در ادامه حیات کسب و کارها و صنایع دارد. با نگاهی دقیق‌تر نیز درخواهیم یافت که این نقش استراتژیک به علت ذات فناوری، به عنوان یک منبع استراتژیک برای بنگاه‌های اقتصادی می‌باشد. در واقع مدیران باید تصمیم بگیرند که منابع محدود خود را به چه فناوری‌هایی اختصاص دهند و این یعنی یکی از ابعاد اصلی مدیریت فناوری. از دیگر ابعاد مدیریت فناوری که اتفاقا یکی از چالشی‌ترین آن‌ها نیز است، باید به طراحی فرایندهای مدیریتی‌ای اشاره کرد که مدیران را مطمئن می‌سازد که در حوزه‌های درست فناورانه‌ای سرمایه‌گذاری کرده‌اند. به طوری که این حوزه‌ها به حیات فعلی و توسعه بنگاه کمک خواهند کرد. همچنین در اینجا لازم به ذکر است که شاید در دورانی که آتش و ابزارهای سنگی تنها گزینه‌های پیش روی انسان برای توسعه و پیشرفت بودند، این تصمیم‌گیری کار سختی نبوده است. اما امروزه با بالا رفتن هزینه توسعه فناوری، گران‌تر شدن زمان، پویا‌تر شدن بازارها، بالا رفتن نرخ تغییرات فناوری و … این تصمیم‌گیری سخت‌تر و در عین حال با اهمیت‌تر شده است.

همچنین همانطور که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد، مدیریت فناوری یک سیستم یا نظام است. بر اساس تعاریف و ویژگی‌هایی که برای یک سیستم مطرح شد، مدیریت فناوری یک فرایند تکرار شونده و یادگیرنده است. برای اثبات این موضوع باید به این نکته اشاره کرد که اگر مدیریت فناوری یک سیستم نظام‌مند نبود، ما برای دستیابی به اهداف خود از طریق بهره‌برداری از منابع فناورانه مجبور به سعی و خطا می‌شدیم و همانطور که واضح است، سعی و خطا امروزه یکی روش‌های بسیار گران و هزینه‌بر و در عین حال دیر بازده می‌باشد که باعث از بین رفتن فرصت بهره‌مندی از بسیاری دیگر از فرصت‌هایمان می‌شود و در نتیجه، در این حالت بودن یا نبودن مدیریت فناوری تفاوتی در آینده یک بنگاه ایجاد نمی‌کرد و حتی شاید فرصت استفاده از دانش ضمنی موجود در بنگاه را نیز از بین می‌برد. پس با قبول سیستمی بودن مدیریت فناوری در خواهیم یافت که با گذشت زمان و با تکرار فرایند مدیریت فناوری، یک انباشت دانش اتفاق می‌افتد و این انباشت دانش باعث می‌شود یک بنگاه بتواند فرایند تبدیل منابع فناورانه خود به ظرفیت فناورانه و در نهایت کسب ارزش از آن را بهینه کند.

به طور کلی لازم به ذکر است که فعالیت‌های اصلی مدیریت فناوری عبارت‌اند از:

  • شناسایی
  • انتخاب
  • اکتساب
  • بهره برداری
  • محافظت
  • یادگیری

تعاریف مرسوم برای مدیریت فناوری در ادبیات تخصصی

شورای ملی تحقیقات  آمریکا در سال 1987 مدیریت فناوری را حوزه‌ای میان رشته‌ای دانست که به برنامه‌ریزی، هدایت، کنترل، توسعه و بهره‌برداری از توانمندی‌های فناورانه می‌پردازد تا بر این اساس بنگاه به اهداف عملیاتی و استراتژیک خود دست یابد. این تعریف به خوبی جنبه‌های مهندسی (سخت) و مدیریتی یعنی فرایندهایی که به بهره‌گیری از فناوری می‌انجامد (نرم) فناوری بپردازد.

در تعریفی دیگر و از منظر کارکردی مدیریت فناوری عبارت است از مدیریت فرایندهای خلق، اکتساب و بهره‌برداری از فناوری که بر اساس این تعریف، ایجاد ارتباط بین اهداف و منابع فناورانه یک بنگاه از اصلی‌ترین، حیاتی‌ترین و چالشی‌ترین وظایف مدیریت فناوری به شمار می‌رود.

به طور خیلی خلاصه می‌توان مدیریت فناوری را اینطور تعریف کرد:

چه کسی، کدام فناوری را، از چه طریقی و چگونه انتخاب کند؟